تو آدم بکش، من سفر میبرمت
تو آدم بکش، من سفر میبرمت
همانگونه که میدانید شمار علاقه مندان ورزش و به خصوص ورزشهای رزمی روز تا روز فزونی می یابد. جوانان به عنوان بیشترین علاقه مندان فنون رزمی از حرکات زیبا و ظرافت های تکنیکی ورزشهای رزمی لذت میبرند و با نمایش همچو رقابت های جذاب و دیدنی احساس شادمانی مینمایند. اما اگر جذب ورزشکاران به ورزشهای رزمی بر بنیاد روح دسپلین پذیری و احترام متقابل که یکی از ویژه گی های اصلی هنرهای رزمی مشرق زمین است صورت نگیرد حوادث دلخراشی را به بار خواهد آورد. ورزشکاران افغانستان زد و خورد های خونین ورزشکاران را در بیشتر رقابتها به یاد دارند؛ اما تا هنوز المپیک به عنوان اصلی ترین ارگان رهبری ورزش در کشور نتوانسته چهارچوب درست و قابل قبول برای برگزاری این رقابتها ایجاد کند و رهبری المپیک تنها در آغاز رقابتها با یک بیانیه ساخته گی و کلیشه و قطع نوار رقابتها را آغاز می کند و با اهدای کپها و مدال های کرایی از "افغان سپورت" و یک کاغذ فوتوکاپی به عنوان دیپلوم آن را به پایان می رساند. کارگزاران المپیک هیچگاهی به گونه پیوسته و حرفه یی بر رقابتها نظارت نداشته اند. بگذریم از اینکه 500 افغانی فیس داخل شدن در رقابتها بر بنیاد کدام قانون از ورزشکاران گرفته می شود و برای چه کاری به مصرف می رسد و بگذریم از اینکه کارمندان اداری المپیک چرا برای داخل شدن علاقه مندان به محوطة مسابقات پول میگیرند، اما تکت نمی دهند.
روز یکشنبه 26 جوزا بیشتر از 100 ورزشکار رزمی از مرکز و ولایات همجوار در جمنازیوم المپیک گردهم آمدند تا با برگزاری رقابتها و داوری منصفانه بتوانند به تیم منتخب زون مرکز فدراسیون ورزشهای رزمی کشور راه یابند. ورزشکاران شرکت کننده و تماشاگران بعد از ساعت ها انتظار سرانجام توانستند نخستین رقابت ها را در داخل رینگ به تماشا بنشینند. دیری نگذشته بود که میان مربی یکی از ورزشکاران شرکت کننده و داور وسط میدان سرو صدا بلند شد. مربی، داور را با رکیک ترین الفاظ به حق تلفی متهم کرد و داور، مربی را به نفهمی و بیخبری از قانون با استفاده از چاشنی فحش و ناسزا به رگبار بست. ماجرا آغاز شد و پرخاشگری و صف بندی ها لحظه به لحظه ابعاد گسترده تری یافت و اگر پا در میانی نیروهای امنیتی و عده یی از ورزشکاران نمی بود، زد و خورد مشت و لگد به ماجرای خونین مبدل میشد و بدون شک باز هم قربانی میگرفت. رهبری نامتجانس فدراسیون ورزشهای رزمی ادامة رقابتها را به آینده موهوم موکول کرد و ورزشکاران و تماشاگران که از راههای دور و دراز برای شرکت و تماشای این رقابتها به المپیک آمده بودند، با دل شکسته راهی خانه های شان شدند.
هموطنان ما بارها شاهد وقوع ماجراهای خونین بوده اند. همین چند سال پیش یکی از بهترین ورزشکاران فدراسیون پهلوانی افغانستان قربانی این ندانم کاری و بی تفاوتی المپیک شد. اما کارگزاران المپیک در مقابل خون شهید حبیب شاه آرام ننشستند و بی تفاوت نماندند و در یک اقدام بی سابقه برادر قاتل را که پهلوان بود به نام شمشیرباز به سفر دوحه دعوت کردند. (!) نگویید که المپیک کار نمی کند. کارهای المپیک کار نیست کارستان است و یا شاید هم کارتونی از کار.
از اداره یی که ریختن خون یکی از بهترین ورزشکاران مان را اینگونه پامال کند، آیا میتوان توقعی غیر از این داشت. از اداره یی که تا گلو در فساد غرق است میتوان خواست که زورگویان را به ارگانهای قضایی معرفی کند. از اداره یی که عده یی از بی سواد ترین و بی احساس ترین افراد را بر کرسی فدراسیون ها امپراطور ساخته دست شان را برای هر کاری آزاد گذاشته است میتوان تقاضا کرد که برای رشد و بالنده گی ورزش کاری کند.
من به عنوان یک ورزشکار دردمند از رییس جمهور، معاونان، مشرانو جرگه و ولسی جرگه میخواهم که بیایید حد اقل بیست دقیقه وقت تان را برای ورزش افغانستان مصرف کنید و خانواده چند صد هزار نفری ورزش کشور مان را از دست سالاران ورزش رهایی بخشید. هر چند مطمین نیستم که کاری بکنید یا بخواهید کاری بکنید، یا بتوانید کاری بکنید.
آغازین سخن و انگیزه آغاز